تحولی که طراحی چهره شهید در هنرمند بافقی به وجود آورد/ هنرمند سیاه قلم بافقی از عمق نگاه سردار سلیمانی می گوید
تاریخ انتشار: ۱۷ آذر ۱۳۹۹ | کد خبر: ۳۰۲۴۰۲۵۱
فاطمه ملاحسینی گفت: ترسیم نگاه در طراحی بسیار تاثیر دارد و من اولین باری که توانستم عمق یک نگاه را به تصویر بکشم، نگاه حاج قاسم بود.
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ فاطمه ملاحسینی بوئی آبادی هنرمند ۱۹ ساله بافقی در گفتگو با خبرنگار یزدرسا گفت: از ۵ سال پیش به صورت اتفاقی با مداد طراحی را آغاز کردم، تا اینکه یک سال بعد به اتفاق یکی از دوستانم در حدود ۱۰ جلسه در کلاس های طراحی چهره سیاه قلم شرکت کردم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
وی در ادامه افزود: بعد از اتمام جلسات به صورت انفرادی شروع به کار کردم و عکس های مختلفی و بیشتر عکس کودکان و خواننده ها را طراحی می کردم.
این جوان خلاق و با استعداد بافقی تصریح کرد: در این راه خانواده ام خیلی من را تشویق به طراحی عکس های بهتر میکردند. بیش از ۲۰ تابلو طراحی کردم که حدود ۵ تابلو سفارشی بود. اصلا خودم را در این زمینه استاد نمیدانم و هیچ وقت هم کارهایی که طراحی کردم را در قالب نمایشگاه عرضه نکردم ولی علاقه مندم اگر فرصتی پیش بیاید این کار را انجام دهم.
ملاحسینی اظهار داشت: اکنون حدود ۵ سال است کار طراحی می کنم ولی امسال پیشرفت خیلی خوبی داشتم چون سبک طراحی را عوض کردم. قبلا بیشتر عکس کودکان را طراحی می کردم اما بعد از شهادت سردار سلیمانی خیلی دلم می خواست فرصتی پیش بیاید تا عکسی از سردار دلها طراحی کنم.
وی ادامه داد: طراحی عکس سردار سلیمانی اولین کاری بود که در زمینه شهدا انجام دادم که این کار خیلی مورد تشویق خانواده ام قرار گرفت و خوشحال شدند. برای خودم هم باعث افتخار بود که این کار را انجام دادم و این زمینه ای شد برای طراحی تصویر رهبر معظم انقلاب چون دوستانم اصرار داشتند این کار را انجام دهم و زمانی که به پایان رسید برای من بسیار عالی و باعث افتخار بود. بعد از طراحی تصویر مقام معظم رهبری عکس شهید ابراهیم هادی و چند شهید دیگر از جمله سردار شهید الله دادی را طراحی کردم.
وی گفت: تصویر سردار سلیمانی، چون اولین کاری بود که انجام می دادم واقعا من را تحت تاثیر قرار داد، البته این تصویر را برای دوستم برای هدیه طراحی کردم. در کل زمانی که طراحی می کردم از خدا و حاج قاسم کمک خواستم تا یک کار ارزشمندی شود که همین طور هم شد. در کل نگاه در طراحی خیلی تاثیر دارد و من اولین باری که توانستم عمق یک نگاه را به تصویر بکشم، نگاه حاج قاسم بود. لحظات پایانی طراحی چشمانم که به تصویر سردار افتاد، اشک از چشمانم سرازیر و حس کردم خود سردار در کنارم هستند.
ملاحسینی افزود: از وقتی شروع به طراحی عکس شهدا کردم پیشرفت خودم را دیدم و این را مدیون خدا و شهدا هستم. چیزی که برای خودم هم خیلی چشمگیر بود.
هنرمند رشته سیاه قلم تصریح کرد: قطعا هر کسی طراحی سیاه قلم را ببیند به سمت آن جذب می شود. اما مساله ای که برای تمام هنرمندان در این رشته مشکل و درد سر ساز است تهیه وسایل و ابزار سیاه قلم می باشد که قیمت بسیار بالایی دارد. امیدوارم مسئولین فرهنگی و هنری شهرستان در این راه به کمک ما بیایند.
ملاحسینی در پایان این گفتگو در خصوص برنامه خود برای آینده گفت: بنده طراحی سیاه قلم را در زمینه طراحی چهره شهدا ادامه خواهم داد و امیدوارم بتوانم در این زمینه نمایشگاهی از آثار خود را در معرض دید عموم قرار دهم.
انتهای پیام/
منبع: دانا
کلیدواژه: سردار سلیمانی طراحی کردم سیاه قلم
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.dana.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «دانا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۰۲۴۰۲۵۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ماجرای علاقه زیاد سردار سلیمانی به نوه اش، عسل /زینب گفت ببین یه ذره بچه داره من رو تهدید میکنه!
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، بنابر آنچه که فارس روایت کرده است، علاقه حاج قاسم به نوهها باعث شده بود که کسی جرئت نداشته باشد در خانه حاجی چیزی به آنها بگوید. گاهی که بچهها حسابی شلوغ میکردند و زینب دعوایشان میکرد، میگفتند: «میریم به بابا حاجی میگیما!» زینب هاج و واج به بقیه نگاه میکرد و میگفت: «ببین یه ذره بچه داره من رو تهدید میکنه.» یک بار که در حسینیه امام خمینی(ره) بیت رهبری مراسم روضه بود، آنها هم خانوادگی دعوت شدند. بچهها کوچک بودند. ۵ـ۴ سالشان بیشتر نبود.
هر قدر عروس حاجی اصرار کرد که «بذارین من نیام. میترسم این بچهها خراب کاری کنن زشت بشه!» حاجی قبول نکرد. میگفت: «چه خراب کاریای؟ خب بچه برای همین کارهاست دیگه. باید بذاری بچه بازیش رو بکنه.» با اصرارهای حاجی، همگی با هم رفتند. روضه که تمام شد و شام آوردند، شیطنت بچهها گل کرد. قورمه سبزی را با دست برداشته بودند و راه میرفتند و همه جا میریختند. دیگر کسی حریف آنها نمیشد.
زینب به خانمی که انتظامات آنجا بود، گفت: «لطفاً بچهها رو دعوا کنین بگین بشینن.» خانم به مانیتور که تصویر حاج قاسم را کنار حضرت آقا نشان میداد، نگاهی انداخت و گفت: «آخه زینب خانوم! من جرئت نمیکنم دعواشون کنم.» زینب گفت: «خب خودم دارم میگم بهتون دعواشون کن، بلکه آروم بگیرن.» با اصرارهای زینب خانم، انتظامات به سمت عسل که نوه محبوب حاجی بود، رفت و گفت: «اگه اذیت کنی، دعوات میکنمها!» عسل این را که شنید، یکی از ابروهایش را که بین خانواده معروف بود به ابروی سلیمانی، بالا داد و گفت: «اون آقایی که توی تلویزیون داره نشون میده، بابا حاجی منه. میگم دعوات کنهها!»زینب خشکش زد. با تعجب به زن داداشش نگاه کرد. هر دو از این حرف عسل هم خندهشان گرفته بود و هم متعجب شده بودند.
خانم که سعی میکرد جلوی خندهاش را بگیرد گفت: «تو رو خدا من رو با حاج قاسم در نندازین.»
۲۷۲۱۹
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1901128